the end of time after him part 14

لوکاس : خب شبیهته
پنی : صبر کن ناتاشا چرا تو مهمونی ساشا رو زدی
ناتاشا : دست خودم نبود
ساشا : منم فهمیدم از عمد نبوده چون حالش خوب نبود
ناتاشا : بچه ها ببخشید ولی باید راجب اینکه بقیه فکر کردن من تقلب کردم هم توضیح بدم راستش ...
لوکاس : من میدونم تو تقلب نکردی ولی چرا بعدش حالت بد شد
چرا تو مهمونی هم بیهوش شدی
ناتاشا : صبر کنید تا واستون توضیح بدم ولی اول باید یه چیزی نشونتون بدم

ویو ناتاشا : رفتم و کتابو برداشتم
وقتی خواستم برش دارم از دستم افتاد یه صفحه باز شد توش نوشته بود فقط ۱۰ نفر میتونن همه چیز رو مشخص کنن
متوجه نشدم تا این که لوکاس رو دیدم

ناتاشا : خب دلیلش این کتابه
لوکاس : کتابو بده من
ناتاشا : باشه
لوکاس ویو : کتابو از دستش گرفتم و گذاشتمش رو میز و نزدیک ناتاشا شدم و با هر قدم من اون به عقب قدم بر می‌داشت
که آخرش به دیوار برخورد کرد صورتمو نزدیکش بردم که با صدای ساشا به خودم اومدم

ساشا : شما دو تا مرغ عشق رو ول کنیم معلوم نیست چی میشه بعدشم
ناتاشا مطمئنی میخوای جریان کتاب رو بهشون بگی
ناتاشا : آره مطمئنم
ساشا پس من میرم شما دوتا به کارتون برسید
لوکاس : ناتاشا بزار ...
ناتاشا : ولی موضوع مهمیه نمیشه بهشون نگم
لوکاس : لطفا
ناتاشا : الان نه
لوکاس : باشه ولی بعدا ...
ناتاشا ویو : من و لوکاس کتاب رو برداشتیم و رفتیم پایین و همه موضوع رو به بچه ها گفتم


لوکاس : حالا چی میشه
ناتاشا : واقعا نظری ندارم
پنی : چقدر عجیب
ساشا : بچه ها کتاب

ناتاشا ویو : کتاب باز شد توی همون صفحه که نوشته بود فقط ۱۰ نفر میتونن همه چیز رو درست کنن نوشته بود
ناتاشا
ساشا
پنی
اشلی
لوکاس
جیمز
پاتریشیا
توماس
ویلیام
فلیکس

با بچه ها تصمیم گرفتیم که از خونه بریم بیرون تا متوجه همه چیز بشیم
ناتاشا : پنی مطمئنی که میخوای اون گربه رو با خودت بیاری
ساشا :معلومه اون خیلی کوچولوعه مریض میشه
لوکاس : ناتاشا هر اتفاقی هم که بی افته بازم
حواسم بهت هست
ساشا : من میترسم
پنی : چرا
ساشا : چون که دندونای ناتاشا
تیز شده و پوستش سفید شده
لوکاس ناخونای دستش بلند شده
ناتاشا : مطمئنم همه چیز زیر سر کتابه
لوکاس :پنی از کی تا حالا با گربه ها حرف میزنی
پنی : چی من حرف نمی زنم
لوکاس : داری حرف میزنی اونم داره باهات حرف میزنه
پنی : چی نه نه نه
ناتاشا : لوکاس !
لوکاس : هوم
ناتاشا : حالت خوبه
لوکاس : معلومه
ناتاشا : ولی چرا این طوری شدی هیچ وقت تا الان ندیدم چهارشونه باشی
ساشا : بچه ها تو کتاب ....ننن...نوشته که قراره لوکاس گرگینه بشه ناتاشا هم خوناشام و منم قراره آب و هوا رو کنترل کنم و پنی هم با حیوونا حرف بزنه ....

ویو ساشا : داشتم چیز هایی که تو کتاب بود رو میخوندم که یهو ....
دیدگاه ها (۴)

the end of time after him part 53

the end of time after him part 54 ( آخرین پارت )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط